نگاه تو

کاش بدانم خبر ازحال دوست کل وجودم همگی پیش اوست زمزمه ای کن تو درِ گوش دوست یک نفر اینجاست که فکرش به اوست نگاه تو...

عطر آن نوگل اگر بر دل آشوب آید

خبر از یوسف گمگشته به یعقوب آید

بی خبر مانَد اگر دل ز تب و تاب حبیب

دل بیتاب در این حادثه مصلوب آید

If the fragrance of that flower reaches the troubled heart
The news of missing Yusuf will reach Yaqub
If the heart does not know about the condition of a friend
The heart is crucified in this incident

نگاه تو...

ای نجفوه چه سعادت داریکه در آغوش تو آن ماه خرامان خفته استلیکن ای خاک ، بگوتو چه سان قدرت این بار گران را داری ؟این امانت تو نگه دار که زودسهم خود را ز تو من خواهم خواستNajafOh, how lucky you arewho is sleeping in your arms that monthBut O soil, tell me?Do you have the power to protect these trusts Keep this trust that I will soon ask for my share from you نگاه تو...